آنارشیسم در زبان سیاسی به معنای نظامی اجتماعی و سیاسی بدون
دولت، یا به طور کلی جامعهای فاقد هرگونه
ساختار طبقاتی یا
حکومتی است. آنارشیسم برخلاف باور عمومی، خواهان «
هرج و مرج» و
جامعه «بدون
نظم» نیست، بلکه
همکاری داوطلبانه را درست میداند که بهترین شکل آن ایجاد گروههای خودمختار است. طبق این عقیده، نظام اقتصادی نیز در جامعهای آزاد و بدون اجبار ِ یک قدرت سازمانیافته بهتر خواهد شد و گروههای داوطلب میتوانند بهتر از دولتهای کنونی از پس وظایف آن برآیند. آنارشیستها به طور کلی با حاکمیت هرگونه
دولت مخالفند و
دموکراسی را نیز
استبداد اکثریت میدانند (که معایبش کمتر از استبداد
سلطنتی است)
[۱]. آنارشیسم خود زیرنحلههای پرشماری میدارد که جز در یکی دو اصل بنیادین شباهت چندانی با هم نمیدارند. این خود تا حدی خاسته از ماهیت آنارشیسم است که وجود خویشتن را در نفی و مخالفت میجوید. ماهیت آزاد و غیرمتمرکز آنارشیستها در سازماننیافتگی نسبی تشکیلات ایشان پیداست. ایشان ضمن التزام به اصول بنیادین آنارشیسم در تفسیر این اصول و به فعلیت درآوردن آنها اختلافهای اساسی توانند داشت. مهمترین این اصلهای بنیادین چنان که پیشتر گفته آمد نفی حکومت است. چون در نگریسته شود عصارهٔ تفکر آنارشیستی تأکید بر آزادی فرد است. این تأکید منجر به تقبیح و مخالفت با هر گونه اقتدار بیرونی (خاصه حکومت) که مانعی در رشد و تعالی آزاد فرد تلقی میشود، میگردد
[۲]
تفکرات
آنارشی مشتق از واژهٔ یونانی anarkos به معنای «بدون رئیس» و Anarchia به معنای «عدم حکومت» است.
[۱]
از اندیشمندان برجستهٔ آنارشیست میتوان از
ویلیام گادوین،
ماکس اشتیرنر،
لئو تولستوی،
پیر ژوزف پرودون،
میخائیل باکونین،
پطر کروپوتکین،
الیزه رکلوز[۱] ،
ماری بوخین ،
اما گلدمن ،
نوام چامسکی ، و اخیراً متفکران آزادیطلب و محافظهکاری با گرایش آنارشیستی مانند
هانس هرمان هوپ و
موری روثبارد نام برد.
آنارشیستها در فلسفه «بگذار انجام دهند» (Laissez faire) با هم اشتراک نظر دارند اما در تئوری به دستههای
آنارشیسم تحولخواه،
آنارشیسم کمونیست، و
آنارشیسم اندیویدوالیست تقسیم میشوند
[۱].
برای مثال
پرودون یک آنارشیست اندیویدوالیست بود و آنارشیسم به شکل یک جنبش اجتماعی با کتاب «مالکیت چیست» او آغاز شد. پرودون با
مالکیت مخالف نیست بلکه نحوه اکتساب و بهرهبرداری از آن را نیازمند اصلاح میداند
[۱].
آنارشیسم از نظر روشهای اجرایی به دو دسته آنارشیسم انقلابی و آنارشیسم مسالمتجو تقسیم میشود. آنارشیستهای
رادیکال (انقلابی) طرفدار
ترور،
اعتصاب و برانداختن ناگهانی تشکیلات
دولت هستند. در
سده ۱۹ آنها سیاستمدارن و پادشاهان بسیاری را ترور کردند.
آنارشیستهای مسالمتجو مانند
لئو تولستوی، طرفدار عدم خشونت هستند
[۱].
آنارشیسم نوین
صورتبندی مدرن نظریهٔ آنارشیسم با اثر ویلیام گادوین در سال ۱۷۹۳با نام
تفحصی پیرامون عدالت سیاسی و تأثیرش بر شادمانی و فضیلت عام *[۳] آغاز شد. بسیاری چون پرودون باکونین، اشتیرنر، تاکر، تولستوی و کروپوتکین دنبالهٔ کار وی را گرفتند.
[۴]نظریهپردازان آنارشیسم معمولاً پیرو یکی از چهار شاخهٔ زیرند:
- آنارشیسم کمونیست [۵]
- آنارشیسم سندیکالیست [۶](سندیکاگرا)
- آنارشیسم اندیویدوالیست [۷](فردگرا)
- آنارشیسم دینی
آنارشیسم کمونیست
پطر کروپوتکین از شخصیتهای محوری این نحله و واضع اصطلاح «کمونیسم آنارشیست» است. از نظر پیروان این نحله انسان موجودی بهذات اجتماعیاست و سود اجتماع در ذات خود در تقابل با سود فرد نیست بل مکمل آن است. همنوایی میان انسان و اجتماع در سایهٔ نفی نهادهای اجتماعی اقتدارگر خاصّه دولت ممکن است.
[۸]
آنارشیسم سندیکاگرا
آنارشیسم سندیکاگرا رستگاری را در نزاع اقتصادی و نه نزاع سیاسی طبقهٔ کارگر میجوید. پیروان آن با تشکیل اتحادیهٔ کارگری و سندیکاها قصد نزاع با ساختار قدرت میدارند. از نظر ایشان سرانجام با یکی انقلاب بنیادهای حکومت فعلی فرو میریزد و نظم اقتصادی نوِ اجتماع بر پایهٔ سندیکاها شکل میگیرد.
[۹] اکنون در برخی از کشورهای
اروپایی [۱۰]و
آمریکای جنوبی به شکل جنبش وسیع تودهای درآمده است.
[۱۱]
آنارشیسم فردگرا
بنیاد نظری آنارشیسم فردگرا را در آثار
ماکس اشتیرنر آلمانی و
بنجامین تاکر آمریکایی پیدا توان کرد. اشتیرنر در کتاب
شخص و داراییاش *[۱۲] (چاپ نخست ۱۸۴۴) عقایدش را تشریح کردهاست. به اعتقاد وی انسان حق دارد هر آنچه میخواهد انجام دهد. و هر چه آزادی وی را سلب کند نابود باید گردد. اشتیرنر نه تنها با قانون و مالکیت خصوصی سر مخالفت میدارد بلکه با مفاهیم خدا و کشور و خانواده و عشق هم بنای ناسازگاری میگذارد. منتها مخالفت وی با این مفاهیم به معنی فتوا به نابودی آنها نیست. بلکه از نظر وی انسان هر گاه بخواهد به این مفاهیم تن تواند دادن اگر باعث شادمانیاش شود ولی سرسپردگی به این مفاهیم وظیفهٔ شخص نیست.
[۱۳] نظریات تاکر را با نام آنارشیسم فلسفی نیز میشناسند و آن را سهم آمریکاییان در تاریخ نظریهٔ آنارشیسم قلمداد میکنند. معمولاً میان آنارشیسم فلسفی یا آنارشیسم فردگرا و آنارشیسم کمونیست یا تودهگرایی تقابل میافکنند. از جمله تفاوتهایی که بیان میدارند تشویق به خشونت در دومی بر خلاف اولیاست. این تقابلافکنی مخالفانی هم میدارد.
[۱۴] تاکر در نظریهپردازیهای خویش از
دارایی چیست؟ پرودون اثر پذیرفت. او با هرگونه اعمال قدرت از سوی دولت مخالف بود و آن را غیراخلاقی میدانست. تاکر و پیروانش با چهار انحصار اصلیای که آبشخورشان وجود دولت میبود به مخالفت پرداختند: زمین، پول، دادوستد و حقوق پدیدآورندگان. نابودی این انحصارات را مایهٔ از میان رفتن فقر میدانستند. با قدرتگرفتن سندیکاها و سایر پیکرههای اجتماعی در ایالات متحده آنارشیسم فردگرا افول کرد.
[۱۵]
آنارشیسم دینی
تولستوی نظریه پرداز آنارشیسم دینی شناخته میشود گاه حساب آنارشیسم دینی را از دیگر زیرنحلههای آنارشیسم جدا میکنند.
آنارشیسم در قیاس با دیگر نحلههای سیاسی
آنارشیسم در اصول و یا نسخهپیچیها با دیگر نحلههای سیاسی نظیر
لیبرالیسم و
سوسیالیسم شباهتهایی میدارد.
آنارشیسم و لیبرالیسم
در آنارشیسم همچو لیبرالیسم بر آزادی (فردی و سیاسی)، شادمانی و کامیابی فرد تأکید میرود. در لیبرالیسم کلید نیل به مقصود دخالت حداقلی دولت در امور مردمان است. این دخالت تنها از روی ضرورت باید بودن و غرض از آن جلوگیری از اخلال در سیر طبیعی و رفتار «دست نامرئی»است. اما در آنارشیسم حکومت بهیکبارگی نفی میشود و همین دخالت کمینه هم بر تافته نمیشود.
[۱۶]آنارشیسم و سوسیالیسم
رابطهٔ آنارشیسم و سوسیالیسم غامضتر از آنِ آنارشیسم و لیبرالیسم است تا آنجا که برخی نویسندگان منکر خویشاوندی میان این دو نحله شدهاند. این امر برخاسته از آن است که در نگاه نخست در سوسیالیسم تکیه بر حقوق اجتماع در مقابل فرد است در حالی که در آنارشیسم سخن از حقوق فرد در مقابل اجتماع است. با این حال در نهایت به نظر میآید که نسخهپیچیهای آنارشیستها (خصوصاً نوع کمونیست) کم شباهت با نسخهپیچیهای سوسیالیستها نیست. آنارشیستها چون سوسیالیستها با مالکیت شخصی مخالفاند. هر دو برای ساختن جامعهای میکوشند که در آن هر کس در حد تواناییهای خویش در خوشبختی اجتماع بکوشد و تا آنجا که نیاز میدارد از خدمات اجتماع بهرهمند شود.
[۱۷]پانویس
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ ۱٫۴ ۱٫۵ داریوش آشوری. فرهنگ سیاسی. چاپ چاپ پنجم، تهران: انتشارات مروارید، ۱۳۵۱، صص. ۳۰-۳۲.
- ↑ D. Novak, "the Place of Anarchism in the History of Political Thought"
- ↑ An Enquiry concerning Political Justice and Its Influence on General Virtue and Happiness
- ↑ D. Novak, The Place of Anarchism in the History of Political Thought
- ↑ Anarcho-Communism
- ↑ Anarcho-Syndicalism
- ↑ Anarcho -Individualism
- ↑ D. Novak "The Place of Anarchism in the History of Political Thought"
- ↑ D. Novak "The Place of Anarchism in the History of Political Thought"
- ↑ آشوری ۳۲-۳۳
- ↑ S. Fanny Simon, "Anarchism and Anarcho-Syndicalism in South America"
- ↑ Der Einzige und sein Eigentum
- ↑ D. Novak "The Place of Anarchism in the History of Political Thought"
- ↑ William O. Reichert, "Toward a New Understanding of Anarchism"
- ↑ Victor S. Yarros, "Philosophical Anarchism: Its Rise, Decline" and Eclipse
- ↑ D. Novak "The Place of Anarchism in the History of Political Thought"
- ↑ D. Novak "The Place of Anarchism in the History of Political Thought"
منابع
- آشوری، داریوش. فرهنگ سیاسی. چاپ پنجم، تهران: انتشارات مروارید، ۱۳۵۱، ۳۰-۳۲.
- Fanny Simon, S.. "Anarchism and Anarcho-Syndicalism in South America". The Hispanic American Historical Review. 26 (1), 38–59
- Novak, David. "The Place of Anarchism in the History of Political Thought". The Review of Politics. 20 (3), 307–329
- Reichert, William O.. "Toward a New Understanding of Anarchism". The Western Political Quarterly. 20 (4), 856–865
- Yarros, Victor S.. "Philosophical Anarchism: Its Rise, Decline, and Eclipse". The American Journal of Sociology. 41 (4), 470–483
پیوند به بیرون
0 نظرات:
ارسال یک نظر